هر کدام از میزهای کافه بالا برای شناسایی، مزین به نام بزرگی از فرهنگ سرزمین ایران است. کسانی که تاثیر عمیقی در ریشه های ما داشته اند، اما ممکن است برخی از آنان برای ما ناآشنا باشند. اینجا به اختصار معرفی کوتاهی از آنان را تقدیمتان می کنیم.
ناصر کاتوزیان: حقوقدان، استاد ممتاز دانشکده حقوق دانشگاه تهران، وکیل پایهیک کانون وکلای دادگستری و قاضی سابق دادگستری بود. او را پدر علم حقوق ایران میخوانند. بیشتر کتابهای او، از منابع اصلی درس حقوق مدنی دانشجویان حقوق بهشمار میروند.
عبدالرحیم جعفری: بنیانگذار و مدیر پیشین مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، مهمترین و گستردهترین مؤسسه خصوصی چاپ و نشر کتاب در تاریخ ایران و خاورمیانه است. وی همچنین دارای بخشی از سهام انتشارات خوارزمی بود. وی تا سال ۱۳۵۸ دارنده و گرداننده این بنگاههای انتشاراتی بود.
ایرج افشار: پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی،[ایرانشناس، کتابشناس، نسخهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه ایرانی بود. افشار سابقه تدریس در دانشگاههای داخل و خارج کشور را داشت. وی پایهگذار کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و معروف به «پدر کتابشناسی ایران» است. ایرج افشار نزدیک به ۶۵ سال کوششهای پژوهشی بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینههای کتابشناسی، کتابداری، تاریخ، جغرافیا، جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوعهای دیگر تألیف، تصنیف و تصحیح کردهاست. کتابخانه بزرگ و گرانبهای ایرج افشار در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی محفوظ است.
حاج حسین ملک: بنیانگذار و واقف کتابخانه و موزه ملی ملک است که در ردیف معتبرترین موزه های ملی ایران است. کتابخانهای که حاج حسین آقا ملک از حدود سال ۱۲۷۸ خورشیدی و تماما با ثروت شخصی اش فراهم آورد، ابتدا در مشهد بود. این بازرگان فرهیخته سپس کتابخانه نفیساش را به خانه پدری در بازار بینالحرمین تهران جابهجا کرد و آن را در اختیار اهل فضل و دانش قرار داد. سپس در سال ۱۳۱۶ خورشیدی آن گنجینه ارزشمند را به آستان امام رضا علیهالسلام تقدیم کرد. حسین ملک همچنین املاک و مستغلات فراوانی را در تهران و خراسان بر امور خیریه و عامالمنفعه وقف و اهدا کرد و بدین ترتیب در جایگاه بزرگترین واقف تاریخ معاصر ایران نشست.
عباس عطار: دانشآموخته رشته مطبوعات و ارتباطات در انگلستان، عکاس ایرانی بود؛ که در دهه ۱۹۷۰ به دلیل روزنامهنگاری در بیافرا، ویتنام و آفریقای جنوبی شناخته شد؛ و برای مقالات گسترده خود در مورد ادیان در سالهای بعد. وی از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ عضو سیپا پرس، از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۰ عضو گاما بود و در ۱۹۸۱ به مگنوم فوتوز (آژانس عکس مگنوم) پیوست و در ۱۹۸۵ عضو تمام وقت مگنوم شد؛ همچنین از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ رئیس دورهای مگنوم بود.
ملک تاج نجم السلطنه: ملکتاج فیروز ملقب به نجمالسلطنه شاهزاده قاجاری بود. او پایهگذار بیمارستان نجمیه تهران و مادر نخستوزیر ایران محمد مصدق بود.
نجمالسلطنه زنی مقتدر و سختکوش و به قول یکی از دختران فرمانفرما، عمه پیر ۸۰ سالهاش: «زن مسن و کوچکاندامی بود. چادر سیاه بر سر داشت و از در بیرونی وارد اتاق پدرم میشد و با حرکت سر جواب تعظیم ما را میداد و به سرعت به طرف برادر روانه میشد. چهرهای سفید داشت با چشمانی درشت و برآمده به رنگ میشی روشن… با وجود کهولت سن، اما جلد و چابک بود. فکری روشن و گفتاری تند و تا حدی خشن داشت، ولی اغلب شاهزادگان مسن آن دوره آهنگی با تحکم و گفتاری نسبتا درشت داشتند. در آن سن شخصاً مشغول نظارت بر ساخت ساختمان بیمارستانی بود که به نام «بیمارستان نجمیه» پای برجاست. زندگانی او ساده و بیآلایش بود و ثروتش را با انرژی بسیار و ایمان راسخ صرف ساختن اولین بیمارستان خصوصی و مدرن تهران کرد.»
سیمین دانشور: نویسنده و مترجم ایرانی بود. او نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت. مهمترین اثر او نخستین رمانش سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شدهاست. دانشور، همراهِ همسرش جلال آل احمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود و در نخستین انتخابات (فروردین ۱۳۴۷) به عنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد.
شهین دخت صنعتی: وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران به اتمام رساند. شهیندخت سرلتی یکی از بانوان کارآفرین است که به همراه همسرش همایون صنعتیزاده شرکت گلاب زهرا را در سال ۱۳۵۷ در منطقه لاله زار کرمان بنیان نهاد و گل را جایگزین خشخاش و گلاب را جایگزین تریاک کرد و به جایی رساند که سرنوشت کشاورزی یک منطقه را دگرگون کرد. شکلگیری و توسعه گلاب زهرا طی حدود سه دهه تحت مدیریت مستقیم وی صورت پذیرفت. وی از پیشگامان توسعه کشت ارگانیک گل محمدی در ایران بود.
مه لقا ملاح: پدرش آقابزرگ ملاح و مادرش خدیجه افضل وزیری بود. مادربزرگش بیبی خانم استرآبادی یکی از مبارزان مشروطهخواه بود که توانست دبستان دوشیزگان را راهاندازی و کلاسهای درس را به شکلی مدرن دایر کند. او دکتری علوماجتماعی خود را از دانشگاه سوربن گرفت. تحقیقات و مطالعاتش را در زمینه محیطزیست تکمیل کرد و در سال۷۴، به کمک همسرش مرحوم حسین ابوالحسنی جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیطزیست را تاسیس کرد. از وی به عنوان «مادر محیط زیست ایران» یاد میشود.
توران میرهادی: استاد ادبیات کودک، نویسنده و کارشناس آموزش و پرورش و پایه گذار مجتمع آموزشی تجربی فرهاد، از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و بنیانگذار فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بود. میرهادی بیش از شصت سال در گستره آموزش و پرورش و فرهنگ و ادبیات کودکان کوشید و در این راه یکی از چهرههای تأثیرگذار سده کنونی ایران بودهاست. توران میرهادی به همراه لیلی ایمن آهی و معصومه سهراب و همکاری گروهی از کارشناسان تعلیم و تربیت در سال ۱۳۴۱ شورای کتاب کودک را بنیان گذاشت و از سال ۱۳۵۸ سرپرستی تدوین و تألیف فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را نیز برعهده داشتهاست. میرهادی را «مادر ادبیات کودک و نوجوان در ایران» خواندهاند.
ساموئل خاچیکیان: کارگردان، تدوینگر، نویسنده، آهنگساز فیلم و تهیهکننده ایرانی ارمنیتبار بود. به وی لقب «هیچکاکِ ایران» داده شدهاست. همچنین، از او بهعنوان «استاد دلهره و وحشت» سینمای ایران نام برده شدهاست. خاچیکیان را میتوان از پیشگامان نامآور سینمای ایران دانست و کمتر کارگردان ایرانی مانند او در درازای سه دهه (۱۳۵۰–۱۳۳۰) بهگونهای پیوسته و پرکار درگیر فیلمسازی بودهاست. او در زمره نخستین کارگردانان ایرانی بود که عناصر تکنیکی را برای سینما به کار برد و با دکوپاژ سر صحنه فیلمبرداری میرفت. به عنوان فیلمسازی نوآور، ساخت فیلمهای جنایی را در ایران به راه انداخت و نخستین پیشپرده تاریخ سینمای ایران را برای فیلم دختری از شیراز ساخت و دهها زمینه فنی دیگر را آزمود. او در درازنای نزدیک ۵۰ سال کار در سینمای ایران ۴۶ فیلم بلند سینمایی ساخت و شماری فیلم دیگر را تدوین کرد.
کیخسرو شاهرخ: ملقب به ارباب کیخسرو بنیانگذار شبکه تلفن سراسری ایران، بانی کتابخانه مجلس، کاشف محل خاکسپاری و بنیانگذار آرامگاه فردوسی، نماینده زرتشتیان در یازده دوره مجلس شورای ملی (دورههای دوم تا دوازدهم) و رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود.
ارباب کیخسرو چندین بار به اروپا، روسیه، هند و آمریکا سفر کرد. به درستکاری و سلامت مالی معروف بود. چندین مدرسه و دبیرستان از خود به جای گذاشت. در آخرین سال حکومت رضا شاه و در سن ۶۵ سالگی، به طرز مشکوکی در تهران کشته شد.
فرشته طائرپور: تهیهکننده، مدیر تولید، مجری طرح و فیلمنامهنویس و نویسنده داستان کودک ایرانی بود. خانه ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان که طائرپور مدیرعامل آن است تاکنون بیش از ده فیلم سینمایی و نزدیک به بیست هزار دقیقه آثار ویدئویی تهیه کردهاست.
طائرپور در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر نیز نخستین داور زن از مجموعه سینمای ایران محسوب میشود. طائرپور همچنین نخستین داور جشنواره فیلمهای کودکان در جشنوارههای فرانکفورت، قاهره و حیدرآباد بودهاست. همچنین او نخستین سینماگر ایرانی است که در پنجاه سال گذشته توانسته به عضویت هیئت رئیسه سازمان بینالمللی فیلمسازان کودک وابسته به یونسکو (سیفژ) درآید. فرشته طائرپور از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ به عنوان نخستین تهیهکننده زن، به عنوان رئیس هیئت مدیره خانه سینما که بزرگترین سندیکای صنفی سینماگران ایرانی است انتخاب شده و مشغول به کار بودهاست.
کیومرث صابری فومنی: مشهور به گلآقا، پایهگذار مؤسسه گلآقا، نویسنده، طنزنویس و معلم ایرانی بود.
او از دانشگاه تهران فوق لیسانس ادبیات تطبیقی داشت. همزمان با تدریس در مجله توفیق فعالیت میکرد.
صابری تصمیم گرفت که اولین هفتهنامه طنز پس از انقلاب را منتشر سازد. هفتهنامه «گلآقا» به مدیریت کیومرث صابری فومنی طی دهههای ۷۰ و ۸۰ با زبان طنز و کاریکاتور به نقد فضای سیاسی و اجتماعی کشور میپرداخت. طنزهایی که با زبانی ساده، نقدهایی جدی را به سیاستهای داخلی و خارجی دولت مطرح میکرد.
فعالیتهای گلآقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند. ماهنامه گلآقا، سالنامه گلآقا، هفتهنامه «بچهها… گلآقا»، انتشارات گلآقا برای انتشار کتب طنز و کاریکاتور از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود.
عمران صلاحی: شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز ایرانی بود. وی با گل آقا و مجله بخارا همکاری داشت.
عمده شهرت صلاحی در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه بهطور مرتب مطالبی با عنوان ثابت حالا حکایت ماست مینوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشتهها آقای حکایتی لقب گرفت.
منوچهر آتشی: شاعر، روزنامهنگار و مترجم معاصر ایرانی بود. او از یاران قدیمی و فعال حزب توده ایران و یکی از افراد حلقه ادبی موج ناب بود. منوچهر آتشی در اواخر دهه ۳۰ با آهنگ دیگر در شعر معاصر به تجربهای تازه دست میزند. او با کشف و شهود در طبیعت جنوبی و وحشی بهنوعی خشونت غریزی در شعر دست مییابد. اما آنچه خشونت شعری آتشی را از عنصر خشونت آشفته و غیرمنسجم برخی از شاعران قبل و بعد از خودش متمایز میکند بهجز حضور «جنوب»، لحن حماسی آن است.
نیما یوشیج: علی اسفندیاریکه با نام نیما یوشیج شناخته میشود، شاعر ایرانی بود. او بنیانگذار شعر نو فارسی و ملقب به «پدر شعر نو» در ایران است. او را یکی از تاثیرگذارترین شاعران در شعر معاصر ایران دانستهاند.
یوشیج در ۱۳۰۱ با منظومه «افسانه» که مانیفست شعر نو فارسی خوانده شدهاست، در آغاز انقلاب ادبی و روشنفکری شعر مدرن فارسی قرار گرفت. وی آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ او بر آن نهاد و این سبک سپس به شعر نیمایی مشهور شد.
هوشنگ ابتهاج: امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه. ا. سایه، شاعر و پژوهشگر سوسیالیست بود. او نخستین کتابش به نام نخستین نغمهها را در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. از آثار دیگر او میتوان به تصنیف «سپیده» و غزلهای «در کوچهسار شب»، «حصار» و «ارغوان» اشاره کرد. او در رادیو از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گلها و همچنین پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.
داوود پیرنیا: حقوقدان، موسیقیدان و بنیانگذار برنامه رادیویی گلها بود. پیرنیا را پایهگذار و مبدع روشی دانستهاند که بر پایه آن موسیقی با شعر تلفیق میشود. او بنیانگذار کانون وکلای دادگستری در ایران بود. پس از انتقال از وزارت دادگستری به وزارت دارایی، اقدام به بنیانگذار اداره آمار در ایران کرد. در سال ۱۳۲۵خورشیدی معاون نخستوزیر شد. از جمله اقدامات او در دوران معاونت نخستوزیری، تشکیل انجمن حمایت زندانیان بود.
او پایهگذار و مدیر برنامه رادیویی گلها در رادیو تهران و بعدها رادیو ایران و در پی آن برنامه گلهای رنگارنگ، برگ سبز، یک شاخه گل، و گلهای صحرایی (بر مبنای ترانههای محلی) و پایهگذار گروه موسیقی رادیو بود.
نخستین برنامههای کودکان رادیو هم از کارهای داوود پیرنیا بهشمار میآید؛ حتی نخستین بار پسر خردسال خود را به گویندگی این برنامه گماشت. با میراث موسیقی که از پدر به او رسیده بود به مطالعه در زمینه موسیقی ایرانی پرداخت و به گردآوری آهنگهای اصیل ایرانی مشغول شد.
پیرنیا توانست نظر مقامات سازمان برنامه و بودجه را به اهمیت گسترش موسیقی اصیل ایرانی جلب کند و پس از اختصاص اعتبار، اقدام به تشکیل ارکستر با شرکت نوازندگان، خوانندگان و آهنگسازان صاحبنام آن دوره کرد.
حسین دهلوی: موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر اهل ایران بود. دهلوی در زمینه نوآوری در موسیقی ایرانی تلاشهای زیادی داشتهاست. تدوین متد تمبک در کتاب آموزش تمبک، به وسیله او و جمعی دیگر از جمله: حسین تهرانی، مصطفی پورتراب، فرهاد فخرالدینی و هوشنگ ظریف برای بهبود جایگاه تمبک در موسیقی ایرانی و آسانسازی آموزش این ساز، توجه به ساخت سنتور کروماتیک برای جبران مشکل کوک این ساز برای استفاده در ارکستر، از جمله این مواردند.
محمد قریب: پزشک ایرانی بود. او از نخستین پزشکان متخصص طب اطفال و بنیانگذار دانش نوین پزشکی کودکان در ایران بود. او همچنین از بنیانگذاران نخستین بیمارستان تخصصی کودکان در ایران، مرکز طبی کودکان تهران، بود که هماکنون نیز پابرجا است.
روح الله سپیر: پزشک و هنرمند یهودی ایرانی. نوۀ حکیم شلمو، پزشک ناصرالدین شاه قاجار، بود. در مدرسۀ نور صداقت تحصیل کرد و سپس وارد دانشکدۀ پزشکی تهران شد. در آغاز فعالیت اجتماعیاش نظارت بر بهداشت مغازهها، قصابیها و منازل یهودیها را برعهده داشت. با درآمد کنسرتهای موسیقی مرتضی نیداوود، موسی نیداوود و قمرالملوک وزیری به یاری بیماران مستمند شتافت، و در زمان اشغال ایران توسط متفقین در ۱۳۲۰ش و شیوع بیماری تیفوس در اثر جنگ، به مداوای بیماران پرداخت. براثر این کار خود نیز تیفوس گرفت و درگذشت.
هانیبال الخاص: نقاش، منتقد و مدرس هنری، مترجم و نویسنده آشوریتبار اهل ایران بود. الخاص از نقاشان نوگرای معاصر ایران بود که بیش از سی و پنج سال از زندگیش را در آموزش سپری کرد اما همواره نقاشی بر کارهای دیگرش سایه افکنده بود. وی که آغازگر طراحی فیگوراتیو در نقاشی نوگراست و یکی از تأثیرگذارترین نقاشان و مدرسان هنری بر جریان هنر معاصر نقاشی ایران بود.
مرتضی ممیز: طراح گرافیک، تصویرگر، استاد دانشگاه اهل ایران بود. او را پدر هنر گرافیک معاصر ایران نامیدهاند. او با نشریاتی چون کتاب هفته، کتاب ماه، اتاق صنایع و معادن، فرهنگ، اطلاعات سال و مجله کاوش همکاری میکرد. در سال ۱۳۴۹ رشته گرافیک را در دانشگاه تهران بنیاد نهاد. برای بسیاری از تئاترها، فیلمها و جشنوارهها پوستر طراحی کرد. او سندیکای گرافیستهای ایران را تأسیس کرد و اولین تعرفه قیمت خدمات گرافیت بعد از انقلاب را پدید آورد. در سال ۱۳۶۵ با پیشنهاد به علی اصغر محتاج اوّلین بی ینال طرّاحان گرافیک را راهاندازی کرد. مرتضی ممیز در زمینه طراحی پوستر، نشان، تصویرسازی، صفحهآرایی و طراحی جلد کتاب و مجلات آثار ماندگاری بجا گذاشتهاست و نشانوارههای بسیاری را برای سازمانها، شرکتها، و موسسات طراحی کرد که هر یک از آنها از معروفترین و شناختهشدهترین نشانوارهها در ایران بهشمار میروند.
کامبیز درمبخش: طراح، کاریکاتوریست و گرافیست ایرانی بود. او برنده چندین جایزه بزرگ معتبر جهانی بود و چندین نمایشگاه مستقل از آثارش در کشورهای مختلف جهان برگزار شد. او در مجموع بیش از ۶۰ سال با مطبوعات ایران و جهان همکاری مستمر داشته و مدّتی نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، هنر کاریکاتور را آموزش داد. کامبیز درمبخش برنده جایزه از بزرگترین و معتبرترین مسابقات بینالمللی کاریکاتور ژاپن، آلمان، ایتالیا، سوئیس، بلژیک، ترکیه، برزیل، یوگسلاوی و چندین جایزه بینالمللی جنبی دیگر بوده و داور مدعو چند نمایشگاه بزرگ بینالمللی کاریکاتور بود. او همچنین نشان شوالیه را از سفارت فرانسه در آبان ۱۳۹۳ دریافت کرد. او نخستین هنرمند هنرهای تجسمی در ایران است که این جایزه را دریافت کرد.
حبیب لاجوردی: مدیر پروژه تاریخ شفاهی ایران در مرکز پژوهشهای خاورمیانه دانشگاه هاروارد بود. وی در سال ۱۳۴۸ با همکاری شماری از اعضای هیات علمی دانشکده بازرگانی و مدیریت دانشگاه هاروارد، نمونه مشابه آنرا در تهران با نام “مرکز مطالعات مدیریت” شعبه ایران دانشگاه هاروارد بنیان گذاشت.
احسان یارشاطر: بنیانگذار و سر ویراستار دانشنامه ایرانیکا، بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی و استاد بازنشسته مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا نیویورک بود. او نخستین ایرانی است که پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده آمریکا به مرتبه استادی رسید. از آغاز دهه ۱۹۷۰ (میلادی) نزدیک به ۴۰ ویراستار و ۳۰۰ نویسنده از سراسر آمریکا، اروپا و آسیا با یارشاطر همکاری داشتهاند. یارشاطر ویراستاریِ سه مجلد از تاریخ ایران کمبریج را هم بر عهده داشته و نویسنده شانزده جلد کتاب تاریخ ادبیات فارسی است. یارشاطر در سال ۲۰۱۵ جایزه بیتا را دریافت کرد.
زهرا کیا: پژوهشگر، نویسنده و مترجم زبان و ادبیات فارسی و همسر پرویز ناتل خانلری بود. همچنین وی نخستین زن ایرانی بود که از دانشگاه تهران به دریافت درجه دکتری در رشته ادبیات فارسی نایل آمد. او با کمک همسرش مجله سخن را در سال ۱۳۲۲ منتشر کردند. او در سازمان کتابهای درسی با عدهای از همکارانش به تغییر و تحول در کتب درسی پرداخت. زهرا کیا (خانلری) از پیشگامان فعالیتهای زنان در ایران بود و آثار زیادی در تألیف و ترجمه از خود به جا گذاشت.
محمود نجم آبادی: طبیب، نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و روزنامهنگار و محقق و مورخ ایران در عرصه پزشکی بود. وی که علاوه بر صدها عنوان تألیف و تحقیق به صورت کتاب و مقاله در عرصه تاریخ پزشکی به زبانهای فارسی و فرانسوی، کلکسیونی از افتخارات را در کارنامه خود دارد و از جمله سالها عضو رسمی و نایب رئیس انجمن تاریخ طب فرانسه و انجمن بینالمللی تاریخ طب در پاریس و دارای نشان شوالیه از این کشور و همینطور نشان درجه اول سپاس از طرف دولت ایران میباشد، سهم عمدهای در معرفی بزرگترین پزشکان تاریخ ایران همچون محمد زکریای رازی، ابوعلی سینا، اهوازی و… به ایرانیان و جهانیان و اثبات سهم بزرگ این پزشکان در اعتلای دانش پزشکی در جهان داشتهاست.
حمید سمندریان: کارگردان و مترجم ایرانی بود. سمندریان از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش چون عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهرام بیضایی، رکنالدین خسروی، آربی اوانسیان بهشمار میرفت که تئاتر را در ایران دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به پایگاه جدیتری رسانیدند.
سمندریان برخی از مهمترین متون نمایشی از نویسندگان شاخص ادبیات نمایشی غرب همانند فردریش دورنمات، برتولت برشت، آنتون چخوف، اوژن یونسکو، آرتور میلر، ماکس فریش، ژان آنوی، تنسی ویلیامز، ژان پل سارتر و هنریک ایبسن را ترجمه و سپس کارگردانی کرد. از این منظر باید او را یکی از کارگردانان شاخص تئاتر در تاریخ تئاتر ایران بهشمار آورد که سهمی جدی در آشنایی مردم و علاقهمندان تئاتر و نمایش با متون و آثار کلاسیک و برجسته تاریخ تئاتر جهان داشتند.
بسیاری از هنرمندان مطرح ایران از شاگردان او محسوب میشوند. به باور بسیاری با وجودی که تئاتر نوین ایران توسط عبدالحسین نوشین بنا شده بود ولی در زمان سمندریان جدیتر شد.